سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سایت شخصى فریاد فتحى


من فریاد فتحی 19 ساله عاشق کارهاى برق . الکتریک . اینترنت و تمامى فیلم هاى مهران مدیرى هستم امیدوارم از سایت هاى من نهایت استفاده رو بکنید
آرشیو وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 0
  • بازدید دیروز: 0
  • کل بازدیدها: 6398
امکانات جانبی



صفحه نخست    |     ATOM    |     عناوین مطالب وبلاگ    |     نقشه سایت

نیک صالحی:هم از طرف مادر و هم از طرف پدر خیلی مذهبی هستند و کلا مومند. همه فامیل‌هایشان را که در مراسم ختم پدر مهران دیده بودم مذهبی بودند. خود خانم مدیری چادر از سرش نمی‌افتد…
همشهری جوان در آخرین شماره خود با صحبت با چند تا از هم محله ای های مهران مدیری سرکی به زندگی داخلی او کشیده است چرا که او با قهوه تلخش یکی از چهره های جنجالی سال گذشته محسوب می شود.

مادر مهران 10 سال است که به محله ما می‌آید و به ما درس قرآن می‌دهد ولی آشنایی ما 20 ساله است. اوایل ساکن افسریه بودند تا اینکه پدر مهران از دنیا رفت و مهران مادرش را پیش خودش برد. اینها قسمتی از صحبت‌های یکی از خانم جلسه‌ای محله بروجردی‌هاست؛ همان جایی که مادر مهران مدیری در آن قرآن درس می‌دهد؛ محله‌ای که مهران مدیری آنجا متولد شده. مدیری هم بچه پایین شهر است، هم سید است و هم مادرش خانم جلسه‌ای است.

مهران مدیری فرزند آخر یک خانواده 6 نفری است. دو برادر بزرگ‌تر او خارج از کشور زندگی می‌کنند . یکی از برادرهایش در گوشه‌ای از تهران و با تدریس امورات می‌گذراند. پدرش 10 سالی می‌شود که از دنیا رفته. از همان موقع هم مادرش در آپارتمانی کنار آپارتمان پسرش، مهران زندگی می‌کند.

مادر مهران 15-20 سالی می‌شود که قرآن درس می‌دهد و هنوز هم با اینکه دیگر از آن محله رفته باز هم به عادت مالوف می‌آید برای قرآن خواندن دورهمی.

کمتر کسی می داند که مهران مدیری سید اولاد پیغمبر(ص) است! «اصلا سید طباطبایی هستند. شاید نخواستند کسی از این موضوع مطلع شود برای همین هم نگفتند. مهران پدر خیلی خوبی داشت که بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت. مرد متین وموقری بود.

این طور که از حرف های همسایه‌ها برمی‌آید مهران هم به پدرش رفته و از نظر خلق‌وخو شبیه اوست؛ «مهران خیلی پسر آقایی است؛ پسر تمیز و پاک. من هیچ‌چی از مهران ندیدم. هر کسی هم که پشت سرش گفته که پسر بدی‌ است، اشتباه گفته، او یک پسر ساده و مودب است.»

10 سالی می‌شود که پدر مهران فوت کرده اما اهل محل آن روز را به یاد دارند؛ «ختم پدرش غلغله بود. از همه جا برای مراسم آمده بودند.» و تأکید می کنند که خانواده مدیری همه‌‌شان مذهبی هستند؛ «هم از طرف مادر و هم از طرف پدر خیلی مذهبی هستند و کلا مومند. همه فامیل‌هایشان را که در مراسم ختم پدر مهران دیده بودم مذهبی بودند. خود خانم مدیری چادر از سرش نمی‌افتد»

«خانم مهران خیلی زن خوبی است. مثل خود مهران است. کلا خانوادگی خوبند. اهل هیچ فرقه‌ای هم نیستند. تمام خریدهای منزل مادر مهران را خانمش انجامش می‌دهد.» همسایه‌ها می‌گویند همسر مهران نمونه بارز یک عروس خوب برای مادر شوهر است؛ «خیلی متین و خانم است. فکر می‌کنم همسر مهران، دختر یکی از دوستان مادر مهران است که خانواده فوق‌العاده خوبی هم دارد. مهران دو تا بچه هم دارد که آنها هم دوست داشتی‌اند.»

مادر مهران در کنار او زندگی می‌کند به فاصله یک واحد مسکونی در یک مجتمع! «خود مهران در برجی در قیطریه ساکن است و مادرش هم یک واحد کنار اوست.» یعنی این قدر به مادرش اهمیت می‌دهد که او را در کنار خودش نگه داشته. بالاخره فرزند آخر است و وابستگی به مادر.

دختر 13 ساله خانواده مدیری‌ها کوچک‌ترین عضو خانواده آن‌ها است. اگر در صفحات اینترنت چرخی بزنید مصاحبه‌ها و توصیف‌های جالبی از او پیدا می‌کنید.

توصیفاتی مثل این: «دختر ظاهر ساکت و سربه زیری است اما مثل پدرشان انرژی و هوش فوق‌العاده‌ ای دارد» و نقل قول اینچنینی؛« شیطان هستم ولی سر کلاس‌های مهم درس گوش می‌دهم»

ظاهراً او تمام فیلم‌ها و سریال‌های پدرش را موبه‌مو دنبال می‌کند و حتی گاهی اوقات هم برای نزدیک بیشتر به پدری که همیشه سرکار است با او به پشت صحنه سریال می‌رود؛ «سرپاورچین و باغ مظفر با بابام به پشت صحنه رفتم. » حسابی هم حواسش به کارهای بابا هست و به خاطر اشتباهاتش مچش را می‌گیرد و به او تذکر می‌دهد؛ «سر سریال باغ مظفر از یکی از قسمت‌ها خوشم نیامد به پدرم گفتم و او هم گفت درستش می‌کنم.»




موضوع مطلب :
به سایت من خوش آمدید هدف از این سایت شناساندن کارگردان محبوب من مهران مدیری به همه مردم جهان است و در لا به لای مطالب سایت به دیگر بازیگران نیز اشاره کوچکی کرده ام با امید راضی بودن شما با من در ارتباط باشید----فریاد فتحی----


موضوع مطلب :
پنج شنبه 90 بهمن 27




موضوع مطلب :
پسر بیل گیتس که نیستیم!

این یک گفت و گوی خواندنی است که در آن فرزندان مهران مدیری به خیلی چیزها اشاره کرده‌اند. از خانه و زندگی و ماشین و محله پدرشان گرفته تا نظر و نگاه‌شان به کارهای او تا برخوردی که با بچه‌ها دارد و زمان‌بندی آمدن و رفتن‌شان و ساز و آواز در خانه و مار پیتون 5 متری و لباس‌هایی که می‌پوشند و سریال‌هایی که دوست دارند و مشکلاتی که به عنوان فرزند یک فیلمساز مشهور تحمل می‌کنند و بالاخره تمایل پسر برای فیلمساز شدن و دختر که به موسیقی و نقاشی علاقه دارد.

فرهاد مدیری، پسر 17ساله مهران مدیری است. نه موهایش سیخ سیخی است و نه در فرم لباس‌پوشیدن عاشق لباس‌های عجیب و غریب است. آن قدر که نمی‌توانی از روی ظاهرش سن و سالش را حدس بزنی. می‌آید و می‌نشیند و از روزهایی صحبت می‌کند که در مدرسه اذیتش می‌کردند و از این روزها می‌گوید که خواهر 10 ساله‌اش هم چنین وضعیتی دارد ولی فراموش نمی‌کند که بگوید: دیگر با این ماجرا کنار آمده‌ایم

فرهاد تریپ هنری نیست

قرارمان را گذاشته‌ایم و او راس ساعت مقرر می‌رسد. کت و شلوار کرم رنگ پوشیده و ما شوک می‌شویم. اول از سن و سالش و هنگامی که می‌گوید:« متولد 12 تیر 1370» است و بعد از آن وقتی که می‌گوید:« هنرستان موسیقی درس می‌خوانم». او نه در فرم لباس پوشیدنش اثری از بچه‌های هنری دارد و نه در مرتب کردن چهره‌اش. البته همه اینها را خودش انتخاب کرده و پدرش نقشی در انتخاب این فرم لباس پوشیدنش ندارد. حتی می‌تواند بخندد و تعریف کند که ریش فراوانی داشته و برای آمدن سر گفت و گو آنها را اصلاح کرده است، چون نمی‌خواسته عکس‌اش با آن ریش‌های بلند چاپ شود!

یک خانواده هنری

همسر مهران مدیری، مادر فرهاد و شهرزاد، رشته‌اش هنری بوده و ادبیات. خانه‌دار است و برای خودش می‌نویسد. هیچ‌وقت دغدغه نوشتن نداشته. اسم فرهاد را هم مادرش انتخاب کرده و بعد از آن مهران مدیری زیاد از این اسم در شخصیت‌های تلویزیونی‌اش استفاده کرده است.

پسرساز، پدر آواز

ساز تخصصی فرهاد گیتار است ولی سازهای دیگر را هم امتحان کرده است. گهگاه برای پدرش هم ساز می‌زند تا او بخواند. اما این در صورتی است که وقتی برای آوازخوانی وجود داشته باشد. معمولا اینطور نمی‌شود. معمولا پدر در خانه نیست و سر کار است یا آنکه در مرحله پیش‌تولید سریال‌هایش قرار دارد. در حال حاضر هم که می‌خواهد اولین فیلم بلند سینمایی‌اش را کارگردانی کند و سرش حسابی شلوغ است.

فرهاد گواهینامه ندارد

« من که گواهینامه ندارم ولی اگر گواهینامه بگیرم مشکلی برای ماشین نیست.» مهران مدیری به گواه حرف‌های پسرش اهل شرط گذاشتن برای بچه‌ها نیست. فرهاد مطمئن است که وقتی گواهینامه را بگیرد داشتن اتومبیل روی شاخ خواهد بود. اگر بپرسی مهران هیچ‌وقت دنبال او به در مدرسه می‌آید با راحتی می‌گوید هیچ‌وقت چون وقت ندارد. پدر آخرین بار چند ماه پیش به مدرسه آمده تا در جلسه اولیا با مدیران مدرسه شرکت کند. فکرش را بکنید که اگر می‌خواست مدام به مدرسه فرهاد و شهرزاد سر بزند مدرسه چطور به هم می‌ریخت.


کسی را به خلوتم راه نمی‌دهم

خانه‌شان مثل تمام خانه‌های این شهر است. دعوای خواهر و برادری هم در آن پیدا می‌شود اما تازگی‌ها که بزرگتر شده‌اند دیگر کمتر دعوا پیش می‌آید. فرهاد که بیشتر وقتش را در اتاق می‌گذراند و گاهی حس می‌کند برای خانواده‌اش کم می‌گذارد . فرزند خوبی برای خانواده‌اش نیست، این را خودش می‌گوید:«‌روی اعصابشان راه نمی‌روم ولی حس می‌کنم به عنوان فرزند، فرزند خوبی برایشان نیستم. بعضی‌وقت‌ها فکر می‌کنم اگر خودم پدر بودم، می‌خواستم بیشتر به محیط شخصی فرزندم وارد شوم ولی نمی‌گذارم این اتفاق برای پدر و مادر خودم بیفتد.»


شرارت پشت چهره‌ای آرام

اما بشنوید و بخوانید از مدرسه. او بچه شلوغی است اما از اینکه سردسته باشد خوشحال نیست. می‌گوید :« این خلاقیت را دارم که در مدرسه سردسته باشم اما اصولا سردستگی در مدرسه بد است. چون ممکن است شما سردسته باشید و پشت تو را خالی ‌کنند.» اما در این روزهای شلوغ‌کاری در مدرسه خودش منطق به خرج می‌دهد و پای پدر و مادرش به میان دعوا کشیده نمی‌شود. « همیشه، حتی اگر بدترین کارها را انجام داده باشم، با منطق زیاد آن را توجیه می‌کنم.» این قدرت را پدرش هم دارد « ولی نه به اندازه من». گاهی اوقات همین منطق زیاد او را تبدیل به موجودی واقع‌بین می‌کند و می‌تواند بین حرف‌هایش اعتراف کند:« بعضی‌وقت‌ها معلم‌هایمان را خیلی اذیت کرده‌ایم. من واقعا از آنها معذرت‌خواهی می‌کنم.» یکی از آخرین شیطنت‌هایش این بوده که با بچه‌ها سر کلاس یکی از معلم‌ها دوربین ببرند و فیلم بگیرند. بعد فیلم لو می‌رود و دست مدیر و معاون می‌افتد و .....«خدا رحم کرد. به خیر گذشت. بابا هنوز هم نمی‌داند که چی شده چون خودمان تعهد دادیم و تمام شد. حالا اینجا بخواند می‌فهمد!»

کادو فراموش نمی‌شود

مشکل رفت و آمد در خانه‌شان وجود ندارد. حتی ممکن است تا ساعت 3-4 صبح بیرون باشد اما حتما خانواده‌اش می‌دانند که کجاست و چه کار می‌کند. پدر اینطور نیست یعنی گاهی پیش می‌آید که خانواده ندانند او کجاست و چه می‌کند. کادو هم خوب می‌خرد، به نظر می‌رسد حواس‌اش به روز تولد بچه‌هایش هست ولی آخرین کادویی که به پسرش داده، پول است. می‌خندد و می‌گوید:« نقدی حساب کرد» اما کادوی برعکس هم وجود دارد. پسر برای پدر معمولا کتاب و سی‌دی می‌خرد و وقتی روی قیمت‌ها اصرار می‌کنیم و می‌خواهیم بودجه پول‌توجیبی‌اش را معلوم کنیم، می‌گوید:« معمولی، پسر بیل‌گیتس‌ که نیستم!»

بازیگری؟ هرگز!

یک بار جلوی دوربین رفته است. در برنامه جنگ77. در آن برنامه نقش بچگی پدرش را بازی می‌کرد. از بس به هم شبیه هستند و این را همه می‌گویند. در پشت صحنه برنامه‌های پدرش زیاد چرخیده اما با این وجود علاقه چندانی به بازیگری ندارد. واقعیت این است که همیشه از زبان بازیگرها درباره حاشیه‌ها شنیده‌ایم. خودمان هم نمی‌دانیم وقتی فرهاد مدیری می‌گوید که در آرزوهای دور و دراز هنری‌اش جایی برای بازیگری وجود ندارد به خاطر حاشیه‌هاست یا اصولا علاقه‌ای به این محیط و فضا ندارد. اما می‌تواند بگوید :« همه خانواده مجبورند این حاشیه‌ها را تحمل کنند. هر کدام به اندازه خودشان. مسلما مادرم به این خاطر که در صدر است فشار بیشتری را تحمل می‌کند اما این بار روی همه خانواده هست.»


خانه‌ای پر از نوای موسیقی

پسر در مقابل پدر، تواضع زیادی به خرج می‌دهد اما می‌گوید از پدرش نمی‌ترسد. وقتی می‌خواهیم او را روی دور کل‌کل با پدرش بی‌اندازیم، هیچ رقمه راضی نمی‌شود. حرفش اینست«: ما کی‌ باشیم؟» اوضاع وقتی بدتر می‌شود که در ادامه صحبت درباره موسیقی می‌گوید: «بابا استعداد بی‌نظیری در موسیقی دارد» مهران مدیری به طور حرفه‌ای ساز نمی‌زند. یک مدت ساز ضربی می‌ زده و یک مدت گیتار و پیانو. با وجود این که پدرش صدای خوبی دارد اما خاطره‌ای از لالایی پدر ندارد. گهگاه، شنیدن صدای پدر که برای خودش آوازی زمزمه می‌کند، حالی دارد.


فیلمساز می‌شویم

فرهاد مدیری علاقه‌ای به بازیگری ندارد، اما شغل مورد علاقه‌اش فیلمسازی است. می‌گوید اهل سریال‌سازی نیست و حضور در سینما را ترجیح می‌دهد. از همین حالا هم استارت را برای ساخت فیلم کوتاه زده. به خاطر هنری بودن رشته‌اش در مدرسه، و یک عمر زندگی در یک خانواده هنری، می‌تواند درباره سریال‌های پدرش هم صحبت کند. به نظر فرهاد مدیری، سریال مرد هزار چهره، بهترین سریال پدرش بوده:« کارگردانی، ایده، بازی بازیگرها و ...» و بین سریال‌ها هیچ علاقه‌ای به جایزه بزرگ ندارد.


تشابه را ببینید

فیلم می‌بیند، فیلم‌هایی که معمولا پدرش به خانه می‌آورد. در بین فیلمسازهای ایرانی، بیضایی و حاتمی‌کیا را خیلی دوست دارد. مجله هم می‌خواند یا حتی روزنامه اما نه‌اینکه پیگیری کند و عاشق مجلات باشد. لحن و فرم نگاهش خیلی به مهران مدیری شباهت دارد و خودش هم این‌ها را احساس می‌کند. برای نمونه اگر نگاهی به عکس مهران مدیری در جبهه بیندازید می بینید که او و پسرش چقدر به هم شباهت دارند.

یک زندگی متفاوت

فرهاد می‌گوید:« شاید در زمان کودکی، به زندگی نرمال‌تر و طبیعی‌تر فکر می‌کردم، اما الان نه. الان این موقعیت خوب است. نمی‌توانم بگویم دوستش دارم ولی هست.» با وجود این که شرایط زندگی در این خانواده و با این پدر خبرساز چندان طبیعی نیست، اما گاهی هم پیش می‌آید که با هم به رستوران بروند، با هم به سفر بروند. علاوه بر اینکه وقتی می‌خواهد روی تمام حرف‌هایش پوششی از منطق بکشد، می‌گوید:« من و خواهرم باید این شرایط را بپذیریم و بدانیم که زندگی‌مان با اغلب دوستان‌مان تفاوت‌هایی دارد و یک سری امکانات را نداریم.»


بیلیارد‌بازها

فرهاد مدیری اهل بسکتبال نیست، سه ماه رفته و می‌خندد که «اثر خودش را گذاشت» از بس که قدش بلند است. اهل ورزش‌های رزمی هست و اهل دفاع‌شخصی. با پدرش هم بیلیارد بازی می‌کند:« بیلیاردش از من بهتر است و همیشه من را می‌برد.» پسر به طور مداوم شنا می‌کند و پدر هم اگرچه تقربا فرصتی برای همراهی پیدا نمی‌کنند. مهران مدیری برای کوهنوردی هم وقت ندارد. بیشتر اهل نرمش است. سینما هم نمی‌روند، در سال‌های اخیر تنها یک‌بار با هم به سینما رفته‌اند. « ولی به کنسرت زیاد می‌رویم.»


افتخار به نام پدر

شوخ‌طبعی را هم از پدرش به ارث برده اگرچه می‌گوید کمتر امکان بروز این توانایی را پیدا می‌‌کند :« همه می‌گویند پدرم آدم شلوغی است اما من به خاطر شرایط خانوادگی‌ام نمی‌توانم اینطور باشم.» و در جواب به سؤال دوم، سریع موضعش را تغییر می‌دهد و می‌گوید که حضور پدر به نفعش تمام شده و اصولا مشکل ندارد. حتی می‌تواند بگوید:« به نام فامیلی مدیری افتخار می‌کنم، هرچند سختی‌های زیادی دارد.»

وسوسه پرواز

دلش می‌خواهد برای ادامه تحصیل و احتمالا ماندن به خارج از ایران برود. پدر هم مشکلی ندارد و هیچ‌وقت مخالفتی نکرده. فقط وقتی کوچک‌تر بوده گفته بهتر است برای رفتن کمی صبر کنی تا سن‌ات بالاتر برود. او هم مانده. حالا هم منتظر است تا درس‌اش تمام شود. بعدش هم باید مسئله سربازی را حل کند:«‌به این دو سال که فکر می‌کنم غصه‌ام می‌شود. کی تمام می‌شود؟»

شهرزاد مدیری

وارث نبوغ و شیطنت خانوادگی

شهرزاد مدیری با یازده سال سن، کوچک ترین عضو خانواده مدیری است. آرام و شمرده حرف می زند و سعی می کند که با جواب های کوتاه، این آرامش را به عنوان خصلت ذاتی اش به ما معرفی کند. اما برق چشمانش و لحظاتی که با برادرش اختلاف نظر پیدا می کند، دستش را رو می کند و معلوم می شود که هوش و نبوغ خانوادگی به همراه آن انرژی ژنتیک، به او هم رسیده. به محض ورود به دفتر ما یکی از مجله های شماره قبل را برمی دارد و با دقت ورق می زند، یکی از عکس های پدرش در سریال «مرد هزار چهره» را می بیند و طوری که ما نشنویم به فرهاد می گوید:« نگاه کن شبیه بقال‌ها شده!» و بعد می خندد. دختر مهران مدیری، تمام کارهای پدرش را دنبال می کند و جزو مخاطبان اصلی سریال های طنز او است. شهرزاد تمام کارهای مهران مدیری را دیده و از بین آن ها «شب های برره» را به عنوان بهترین کار پدر انتخاب می کند. دختر ظاهرا ساکت و سربه زیری که روبه روی ما نشسته اعتراف می کند که بعضی مواقع مچ پدرش را می‌گیرد و به خاطر اشتباهات در کارهایش به او تذکر می دهد:« سر سریال باغ مظفر از یکی از قسمت ها خوشم نیامد به پدرم گفتم و او هم گفت درستش می کنم». شهرزاد یازده سال بیشتر ندارد اما در این مدت تمام سریال‌های پدرش را موبه مو دنبال می کرده و حتی گاهی اوقات هم برای نزدیکی بیشتر به پدری که همیشه سرکار است با او به پشت صحنه سریال ها می رود:« سر پاورچین و باغ مظفر با بابام به پشت صحنه رفتم. اونجا تمام مدت دنبال شقایق دهقان بودم». دختر مهران مدیری بودن برای شهرزاد مهم ترین اتفاقات زندگی است. او گاهی اوقات از این ماجرا حسابی لذت می برد و گاهی اوقات هم نه.« هم خوب است و هم بد. گاهی اوقات آنقدر سؤال می پرسند که آدم اذیت می شود». شهرزاد با کمک برادرش و البته هوش ذاتی اش راه و روش مناسبی برای برخورد با این سؤالات پیدا کرده. اگر از شهرزاد مدیری درباره پدرش، خانواده و هر مسئله خصوصی دیگری بپرسید؛ او یا جواب نمی دهد یا اینکه با جواب های نصفه و نیمه پشیمان‌تان می کند. اما اگر فکر می کنید که این سختی ها او را از دختر مدیری بودن خسته کرده، کاملا در اشتباه‌اید، چون:«‌همه مهران مدیری را دوست دارند. من هم. چون پدرمه، در تلویزیون می بینمش و کارهایش را دوست دارم و البته یک جاهایی هم به‌ درد می خورد». بله، مهم ترین نکته همین است. چه کسی بدش می آید که به اردو برود و معرفی خانم مدیر باعث شود تا با یک بغل جایزه به خانه برگردد؟ شهرزاد این ماجرا را با ذوق تعریف می کند و بعد می گوید که تا به حال کاری نکرده که مهران مدیری به مدرسه دخترش برود. در تمام مدتی که شهرزاد حرف می زند، فرهاد با سکوت به خواهرش و حرف هایش گوش می دهد و وقتی حرف به شیطنت شهرزاد می رسد، برخلاف نظر شهرزاد سرش را بالا می اندازد.شهرزاد صحبت هایش را قطع می‌کند و نگاه معنی داری به برادرش می اندازد و می گوید:« شیطان هستم ولی سر کلاس های مهم درس گوش می دهم». رابطه این خواهر و برادر عجیب و بامزه است. فرهاد در تمام مدت مصاحبه سعی می کند با حفظ استقلال خواهرش، مواظب او باشد. در خانه مدیری، همه با هم خوب هستند و شهرزاد به عنوان دختر کوچک خانواده با همه احساس راحتی و نزدیکی می کند. دختر کوچک مدیری، از پدرش به عنوان یک هم‌بازی خوب در وسطی و گل کوچیک حرف می زند و او را به عنوان اولین آدمی که در زمان قهر برای آشتی پیش قدم می شود، معرفی می کند. معمولا در این جور مواقع، شهرازد به اتاقش می رود و پدر مجبور است که به اتاق او برود و گاهی با توضیح منطقی و گاهی هم با قربان صدقه رفتن، دختر کوچک را راضی کند. شهرزاد مدیری از همین زندگی ساده و پر از دوستی در کنار خانواده اش لذت می برد، در حال حاضر سرگرم مدرسه،موسیقی و نقاشی است و قصد بازیگر شدن هم ندارد. « اگر پدرم بخواهد برای او بازی می‌کنم اما هیچوقت بازیگر نمی شوم».


موضوع مطلب :
پنج شنبه 90 بهمن 27

 
 



موضوع مطلب :